English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (6738 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
thesaurus U فرهنگ جامع
thesauruses U فرهنگ جامع
encyclopaedia U فرهنگ جامع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
self contained U جامع
self inclusive U جامع
sweeping U جامع
masters U جامع
mastered U جامع
comprehensive U جامع
master U جامع
Catholic U جامع
Catholics U جامع
precise U جامع
aggregative U جامع
all around U جامع
encyclopedic U جامع
echaustive U جامع
ecumenic U جامع
collective U جامع
executtive U جامع
exhaustive U جامع
totaled U جامع
plenaries U جامع
largest U جامع
universal U جامع
plenary U جامع
large U جامع
larger U جامع
total U جامع
integrated U جامع
totals U جامع
totalling U جامع
totalled U جامع
totaling U جامع
comprehensive job U کار جامع
comprehensive schools U اموزشگاه جامع
comprehensively U بطور جامع
comprehensive plans U برنامههای جامع
comprehensive school U اموزشگاه جامع
comprehensive insurance U بیمه جامع
collective antenna U انتن جامع
generically U بطور جامع
cathedrals U کلیسای جامع
generic U عام جامع
polytechnics U جامع الفنون
polytechnic U جامع الفنون
highway U شینه جامع
highways U شینه جامع
collective contact U کنتاکت جامع
spacious U جامع گشاد
omnibus bar U شمش جامع
general U جامع همگانی
pure procedure U رویه جامع
inclusively U بطور جامع
generals U جامع همگانی
thalweg U جامع المیاه
to cover much ground U جامع بودن
turnkey system U سیستم جامع
cathedral U کلیسای جامع
universal product code U کد جامع محصول
fully qualified U جامع الشرایط
universal identifier U معرف جامع
stock U جامع نسب
stocked U جامع نسب
universal U جامع جهانی
blanket policy U بیمه نامه جامع
encyclopaedism U علوم واطلاعات جامع
comprehensive insurance policy U بیمه نامه جامع
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
comprehensive program U برنامه اجرائی جامع
encyclopaedical U وابسته به دایره المعارف جامع
encyclopaedic U وابسته به دایره المعارف جامع
inclusive design U طرح جامع و کامل [فراگیر]
From A to Z. In every deatail. U از سیر تا پیاز (جامع وکامل )
sediment function U تابع بده مواد جامع
oecumenical U جامع مشهوردر سراسر جهان
polymaths U جامع علوم معقول ومنقول
polymath U جامع علوم معقول ومنقول
dictionaries U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
lexicon U فرهنگ
culturing U فرهنگ
lowbrow U بی فرهنگ
cultures U فرهنگ
culture U فرهنگ
kultur U فرهنگ
dictionary U فرهنگ
lateran U نام کلیسای جامع رم نامیده میشود
upc U code product unversal کد جامع محصول
calculus U حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
word book U فرهنگ لغات
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
dictionary U فرهنگ لغات
subcultures U فرهنگ فرعی
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
lexicography U فرهنگ نویسی
gradus U فرهنگ عروضی
walking dictionary U فرهنگ متحرک
ministry education U وزارت فرهنگ
iranism U فرهنگ ایرانی
ministry of education U وزارت فرهنگ
national culture U فرهنگ ملی
subculture U خرده فرهنگ
subcultures U خرده فرهنگ
urbiculture U شهر فرهنگ
subculture U فرهنگ فرعی
graecism U فرهنگ یونانی
etymologicon U فرهنگ مشتقات
folklore U فرهنگ قومی
dictionaries U فرهنگ لغات
armenian U فرهنگ ارمنی
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
deculturation U فرهنگ باختگی
acculturation U فرهنگ پذیری
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
abclution U فرهنگ ناپذیری
educative U فرهنگ بخش
class culture U فرهنگ طبقهای
data dictionary U فرهنگ داده ها
deculturation U فرهنگ زدایی
vocabulary U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
wordbook U فرهنگ لغات
enculturation U فرهنگ اموزی
Arabic U فرهنگ عربی
vocabularies U فرهنگ لغات
dictionary U فرهنگ لغات
universal U transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
encyclopedist U دارای معلومات جامع دایره المعارف نویس
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
glossary U فرهنگ لغات دشوار
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
philistia U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistine U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
intercultural U وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
This dictionary is published(printed) in three volumes. U این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gradus U فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
bus bar U شینه جریان شینه جامع ریل تماس
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologue U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologist U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
grecism U طرز یونانی فرهنگ یونانی
tribial rugs U فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
atlas U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlases U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
floral design U طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
Recent search history Forum search
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1معنى كلمه فرهنگ سازى به انگليسى چيست؟
0فرهنگ و هنر
1برحام را کامل بگوئید مخفف چه میباشد ؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com